سکوتی تلخ
وازه هایم قریب وتنهامانده اند
پزواک صدایم درلحظات تنهایی ام طنین انداز شده است.
دستی برای یاری دست های خسته ام رانمیگیرد.
ومن هنوز منتظرم تا بیایی...
بیا ونگذار سکوتی تلخ بندبند دلم رابه اسارت در اورد...
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۹۰ ساعت 12:3 توسط Na30m juni
|
خـُــدآیـآ . . . !